براي شما

چقدر سوختم اين روز ها به پاي شما

چه شعر ها كه سرودم فقط براي شما

براي آنكه غم از جانتان بماند دور

نشسته ام سر سجاده ي دعاي شما

خدا نكرده اگر غصه در كمين باشد

به جان بنده الهي رسد بلاي شما

دلم شكست ولي بي صدا و پنهاني

كه هيچ چيز مهم نيست جز رضاي شما

يكي دوبار به من التفات فرموديد

هزار مرتبه گفتم:فقط صفاي شما

دلم نيامده يك بار هم بگويم تو

هميشه محترمانه زدم صداي شما

اگر چه خانه خرابم دراين خرابه هنوز

به هر چه مي نگرم خالي است جاي شما

شما بگو كه پس از ما چه كار خواهي كرد

اگر ز داغ بسوزيم در هواي شما؟

كجاي دفتر شعر شما نشست اين( آتش)

كجاي قصه ي ما نيست ردپاي شما

نوشته شده در جمعه 9 ارديبهشت 1390برچسب:آتش, شعر كاشان,ساعت 14:6 توسط بردیا آریا| |

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com